تو رفتی و من ماندم
با
دنیایی بی تو
بی لبخندهایت
بی چشمانت
بی دستهایت
بی گرمایت
چه میشد می ماندی
سخت بود مگر از دور بببینمت ؟ از دور ببویمت ؟
میخوام اینجا یه ارشیو بسازم . از جمله ها یا پاراگراف هایی از رمانهام که دوسشون داشتم .مینویسم که مربوط به کدوم رمانم هستش .
رفتن بهانه نمیخواهد
بهانه های ماندن که تمام شود
کافیست
گاهی من هم میروم
بی بهانه ای برای ماندن
میروم
میگذرم
اما
به تو که میرسم
می ایستم
نای رفتن ندارم
گاهی
فقط می ایستم و نگاهت میکنم
و بعد
دوباره
رفتن از سر میگیرم
هوس سیب کرده ام
میخواهم خاطراتمان را زنده کنم
اما سالهاست منتظرم
مشکل از من نیست
نــــــــه من
نه سیب سرخ
نه شیطان
تو نایاب شده ای
ادم
اینجا دنیای منه ، همون شیشه تنهایی من
یه چیزی مثلِ چینی نازک تنهایی سهراب ،
اما جنس تنهاییه من از شیشه است ، شیشه زودتر از چینی ترک برمیداره
پس تویی که میایی تو این شیشه تنهایی
نرم و اهسته قدم بردار تا که ترک برندارد شیشه نازک تنهایی من
صفحه قبل 1 صفحه بعد